خاک باران خورده



بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به همگی

تا حالا بوی خاک بارون خورده رو احساس کردین؟

یه بوی لطیف و آشنا.

ما،هممون به اندازه ی خودمون بارون خوردیم.

از کسی که رحمتش بی انتهاست.

اینجا،از خاک و بارون میگم براتون

خواهشا نگین چقدر غمگین و از این حرفا.حرف دله دیگه.دل ما هم بلاخره یه روزی شاد میشه :)

heartwink


خداوندا.angel

خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را

مبادا گم کنم اهداف زیبا را

مبادا جا بمانم از قطار موهبت هایت

مرا تنها تو نگذاری

که من تنها ترین تنهام.انسانم

 

خدا گوید:

تو ای زیباتر از خورشید زیبایم

تو ای والاترین مهمان دنیایم

تو ای انسان!

بدان همواره آغوش من باز است

شروع کن.یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من.heart


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به همگی

تا حالا بوی خاک بارون خورده رو احساس کردین؟

یه بوی لطیف و آشنا.

ما،هممون به اندازه ی خودمون بارون خوردیم.

از کسی که رحمتش بی انتهاست.

اینجا،از خاک و بارون میگم براتون

خواهشا نگین چقدر غمگین و از این حرفا.حرف دله دیگه.دل ما هم بلاخره یه روزی شاد میشه :)

heartwink


قلم در دستم آرام و قرار نداشت.انگشتانم تمام تلاش خود را کرده بودند که مرا از آشفته بازار درون مغزم رهایی بخشند.اعصاب خرابم روی چشمانم هم اثر کرده بود.حتی نمی توانستند در حفره‌شان بایستند و دایم چون کودکان در حال جوش و خروش بودند.زبانم هم به دیوانگی‌ام اعتراض کرد:(اَه.)قلم را به گوشه‌ای پرتاب کرده و سه چهار برگ درون دستم را به دیوار کوبیدم.حتی نوشتن هم درمان دردم نبود.

با دستانم سعی در دوختن پلک‌هایم داشتم که.آری!این بار خدا دست به کار شده بود.او بود که خوب می‌دانست چگونگی سامان دادن را.آنقدر غرق در شعف شده بودم که ناخوداگاه دویدن را آغاز کرده و خود را به پنجره بزرگ اتاق رسانیدم.سیلی قطرات بر صورت ضخیم شیشه،لبخند به لبم نشاند.چه آرامبخشی بهتر از باران؟

به سرعت برق و باد مدادی را از روی میز برداشتم که موجب متلاشی شدن جامدادی شد.ورقه ها را از کنار دیوار جمع کردم و پا به سمت آلاچیق کوچک حیاط دویدم.صدای شالاپ شالاپ را در زیر پاهایم احساس کردم و بابت این رحمت دوست‌داشتنی لب‌هایم را به شکر گشودم:(الحمدلله).مهم نبود که صندلی های آلاچیق خیسند یا سرمای هوا دندان ها را به هم می‌کوبد؛مهم این بود که موضوع انشای نانوشته‌ام را یافته بودم!

آرامشی را که این نوای دل‌انگیز ایجاد می‌کند،نمی‌توان با هیچ موزیک و آواز و از این قبیل مزخرفات مقایسه کرد.نفس عمیقی کشیده و بوی  مطبوعش را با بینی بلعیدم!این نعمت حرف نداشت.چک‌چک قطره‌های در حال فرود از ناودان را چگونه توصیف کنم؟مگر شدنی است؟چه کسی هم‌چون من بی هیچ نگرانی و قیدی دل به باران می‌زند صدای دل‌انگیزش را با گوش جان ضبط می‌کند؟

قلم را رها کرده و بی‌طاقت از زیر دستان نگهبان چوبی بالای سرم می‌گریزم و دست‌هایم را می‌گشایم.مگر بهشت چیزی زیباتر از این لحظه است؟

 


عاشق شده‌ست دانه به دانه هزار بار
دل‌خون و سینه‌چاک و برافروخته انار»

 

 

سید حمیدرضا برقعی

منبع

 


تو کیستی که عقل مجنون توست          عشق به تو عاشق و مدیون توست

تویی جگرگوشهٔ آل کسا          به درک تو فهم رسا، نارسا.

چشم علی محو تماشای تو          به جای پای فاطمه پای تو.

تو گردش ثبات اهل‌بیتی          تو مجمع صفات اهل‌بیتی

دفاع تو، صبر تو، احساس تو          حسین تو، حسن تو، عباس تو

تو برده‌ای فیض حضور همه          تو بوده‌ای سنگ صبور همه.

روی تو حسرتِ دل آفتاب          موی تو شب ندیده حتّی به خواب

خاک رهت به عرش پهلو زده          پیش قدِ تو سرو زانو زده.

نیست فلک به قدر، هم پایه‌ات          سایهٔ تو ندیده همسایه‌ات

مدرسهٔ تو دامن فاطمه         معلّمی ندیده و عالمه

اُمّ مصائب تو و زینِ اَبی         عقیلهٔ هاشمیان زینبی

لبت یکی گوی» دو تا نگفته          هر چه شنیده جز خدا نگفته

صدای تو دل از علی می‌برد         ناز تو را فاطمه هم می‌خرد

ولادتت ولادت گریه بود           گریهٔ تو شهادت گریه بود

تو عین عرفان وِرا نور عین          کشتهٔ حقّی و شهید حسین

تو روح صوم و معنی صلاتی          تو ساحل سفینةالنّجاتی

حسین امید خلق در عالمین          ولی به هر غم تو امید حسین

نام شما هر دو به دنبال هم          آینهٔ همید و تمثال هم

چنان که نام خالق و رب یکی‌ست          نام حسین و نام زینب یکی‌ست.

 

حاج علی انسانی

منبع


رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد.

عرض شد:کسی که مال ندارد چکار کند؟

حضرت فرمودند:

نشان دادن راه به کسی صدقه است

عیادت بیمار صدقه است

امر به معروف صدقه است

نهی از منکر صدقه است

جواب سلام دادن صدقه است

برداشتن چیزهای آسیب رسان از سر راه صدقه است.

بحارالانوار


موسی (علیه السلام) خطاب به خداوند در کوه طور:

-أَرِنی (خودت را به من نشان بده)

+ لَن تَرانی (هرگز مرا نخواهی دید)

 

برداشت سعدی:

چو رسی به کوه سینا،ارنی مگو و بگذر

که نیرزد این تمنا،به جواب لن ترانی

برداشت حافظ:

چو رسی به طور سینا،ارنی بگو و مگذر

تو صدای دوست بشنو،نه جواب لن ترانی

برداشت مولانا:

ارنی کسی بگوید،که تو را ندیده باشد

تو که با منی همیشه،چه تری چه لن ترانی

 

سه بیت،سه نگاه،سه برداشت

مثل سعدی عاقلانه

مثل حافظ عاشقانه

مثل مولانا عارفانه


ارث دریا

جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد

گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار. حیف
از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد

پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود
ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد.

بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد

حضرت صدیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد

ما نمی‌دانیم، نَعلُ السیف» می‌داند چرا
مرتضایم را نبر» فضه مرا دریاب» شد.

| مرضیه نعیم امینی |

منبع

 


بسم رب صاحب العصر و زمان

ابهت کوه توجهم را جلب کرد، مرا گفت: مبهوت عظمت اویم.

به سینۀ صحرا نگریستم، گفت: در کف او حلقه‌ای بیش نیستم.

عظمت دریا مبهوتم نمود، با غرش و خروش موجش فهماند که قظره ای از یم و برکت وجود اوست.

گسترۀ آسمان آبی جلبم کرد، ندایم آمد نشانی از سلطنتش را در بر دارد.

از باریدن ابرهایش سوال نمودم، گفتند: به عشقش می‌بارد و در فراقش می‌گرید و بر منکران فضلش می‌غرد.

از قامت سرو سوال کردم، گفت:قامتش مرا به قیام وا داشته.

از سبزی و نزهت باغ پرسیدم، گفتند: هر صفایی نشان از صفای اوست.

به خورشید اندیشیدم، گفت: شمعی از چلچراغ رواق ولایت اویم.

از زیبایی های ماه سخن راندم، اقرار نمود اثر انگشت چاککانش هستم.

کهکشان‌ها با ستارگانش ذهنم را متحیر عظمت خود نمودند، عقل به یاریم شتافت که بگذر! نه آسمان اول و نه هفت آسمان، بلکه ماسوی الله عرصۀ حکومت اوست.

 

heart

کتاب کیمیای هستی با قلمی زیبا اثر آقای ابوطالب محمد قاسمی


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها